-
چهارشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۰۳ ب.ظ
-
۱۶۳
دمی با الهام
مدتی بود خیلی نگران بودم، نگران همه چیز! نه میتوانستم کاری را شروع کنم و نه میتوانستم کارهایی را که شروع کردهام را به اتمام برسانم. مثلا؛ پیش میآمد یک کتاب 200 صفحهای را تا صفحهی 190 میخواندم و 10 صفحهی آخر میماند.
عجله داشتم. دستم در دست کتاب «سیزده» علی میرصادقی بود و فکرم پیش کتاب های خوانده نشدهی توی گنجه! رسما داشتم به کتابی که در دستم بود خیانت میکردم، نه او از اینکه من داشتم ورق میزدم و میخواندمش خوشحال بود( کاملا از نگاهش مشخص بود!) و نه من از خواندنش لذت کافی را میبردم. تا جایی که رفته رفته اوضاع قمردرعقرب شد و همانجا دیدم که« جانم میرود.»
احساس ناتوانی و بیهودگی میکردم و همیشه فکرم مشغول بود. هیچ کاری را درست و حسابی و با تمرکز و تا آخر انجام نمیدادم. منظورم از«تا آخر» اینست که آدم وقتی کاری را شروع میکند باید روی آن تمرکز کند درعین حال لذت هم ببرد و یک جایی آن را تمام کند و بعد از آن شروع کند به تمرین کردن و آن را جزیی از زندگیاش کند.
باید یک فکری میکردم اینطور که نمیشد به زندگی ادامه داد. باید علت این نگرانیها و ناتمامی کارها و این همه تشویشی که به همهی زندگیم رسوخ کرده بود را میفهمیدم. برای انجام هر کار جزیی یا بزرگی احساس ضعف و ناتوانی میکردم، اما مشکل کجا بود؟ از چه چیزی یا چه چیزهایی میترسیدم؟ با این نگرانی ها و ترسهای فلج کننده چکار باید میکردم؟
شروع کردم به نوشتن دربارهی همهی ضعفها، نگرانیها و ترسهایم. کمی دربارهی ترس و ارتباط ضعفهایم با ترسهایم مطالعه کردم. خود همین نوشتن و مطالعهی اندک باعث آرامشم میشد. وقتی چیزی میخواندم و میفهمیدم دیگران هم در مورد این مشکل صحبت کرده اند و به این ترتیب مشکلی انحصاری و لاینحل نیست آرام میشدم. اما آن آرامش کوتاه مدت کافی نبود و برای آرامش بلند مدت باید اقدام به کارهایی میکردم که عملا لازم بود برای رهایی از ترسهای غیرواقعیام، انجام دهم.
حالا چرا میگویم غیرواقعی؟ چون ترس واقعی چیزی غیر از نگرانیهایی بودند که دچارش میشدم و ترس واقعی چیزی است که وجود مقداری ازآن برای زندگی لازم است و درهمه به صورت پیش فرض!و از دوران تولد تا آخر عمر وجود دارد وبه این ترتیب این ترس از او در مقابل خطرات واقعی محافظت میکند، غیر از آن هرچه هست بیهوده و غیرواقعی است.
برای رهایی از ترسهای غیر واقعی، قسمتهایی از دو کتاب« خود را از بند ترسهای غیر واقعی رها کن» نوشتهی جوزف اکانر و کتاب:«آیین زندگی» نوشتهی دیل کارنگی را خواندم و آنها را به همراه یک سری نکات دیگر برایتان مینویسم:
قواعد ترس
1-ترس هیجان بنیادی آدمی است که به منظور حفاظت از او شکل یافته است.
2-ترس نوعی واکنش به ترکیب رویداد واقعی بیرونی یا عامل آغازگر و معنایی است که از آن در خیال خود میسازیم.
3-پشت همهی ترسها، ترس از دست دادن چیزی است که برایمان ارزشمند است.
4-ترس ها بر دو نوعاند: ترس اصیل و معتبر و ترس غیر واقعی.
5-احساس ترس، همواره واقعی است؛ ایجاد کنندهی آن هرچه میخواهد باشد.
6-ما با دو نوع ترس اساسی متولد میشویم:سقوط و رها شدن.
ترسهای دیگر را با: الگو(نمونه)، آسیب و ضربه و تکرار و اطلاعات یاد میگیریم.
ترس چیست؟
جوزف اکانر در کتاب «خود را از بند ترسهای غیر واقعی رها کن» دربارهی تعریف ترس مینویسد:«ترس بنیادیترین هیجان آدمی است که از او محافظت میکند، احساس ناخوشایندی است که وقتی فکر میکنیم در خطرهستیم در ما پدید میآید.»
واژهی ترس(FEAR) از ریشهی کلمه انگلیسی fer یا fere به معنی خطر یا ناگهانی مواجه شدن گرفته شده است. جالب است که ریشهی لغوی این واژه اشاره به خطری دارد که برای روبهرو شدن با آن آمادگی نداریم، اگر برای رویا رویی با آن آمادگی داشته باشیم، هیچ گاه دچار وحشت نخواهیم شد.
ترس همان اتاق کوچک تاریک است که افکار منفی در آن رشد میکنند. «میخاییل پریچارد»
ترس معمولا با درد ارتباط دارد ولی در واکنش به خطرات واقعی است و از اضطراب و دلشوره که بدون تهدید خارجی است جداست. ترس واژهای سیاه رنگ است که سبب افسردگی و گریز میشود و حالت عاطفی پیچیده و نیرومندی است که با علایم اضطراب از جمله ضربان قلب، عدم تمرکز اندیشه و سردرد همراه است.
رویکرد برنامه ریزی ذهنی-زبانی (ان-ال-پی) به ترس
برنامهریزی ذهنی-زبانی (ان.ال. پی) در اواسط سالهای 1970 درآمریکا توسط جان گریندر و ریچارد باندلر ابداع و پایه گذاری شد و دربارهی تجربههای درونی آنچه که بدان فکر و از درون احساسش میکنیم، بررسی و مطالعه میکند، مثلا کارهای خود را چگونه انجام میدهیم؟ چرا بعضی ها در انجام کارها فوقالعاده ماهر و با استعداد هستند و بعضیها درظاهر به همان اندازه دانش دارند و همان فعالیتها را انجام میدهند نتایج متوسطی به دست میاورند؟
در مورد ترس این رویکرد به ما میگوید ترس را چگونه ایجاد میکنیم؟ چگونه یاد میگیریم که بترسیم؟ چرا بعضی ها میترسند و بقیه نمیترسند؟
پاسخ این است که افراد ترسو یاد گرفتهاند که بترسند و بیمناک باشند. دانستن این نکته سبب نمیشود که از واقعی بودن یا هولناکی ترس، برای کسی که میترسد کاسته شود. در هرحال، وقتی بدانیم که ترس چگونه ایجاد میشود، کلید آزاد شدن از بند آن را نیز در دست خواهید داشت.
این برنامه ریزی شامل شیوههایی است که با به کارگیری آنها میتوان راهبردهای موجود و فعلی ترس را فراموش کرد و راهبردهای تازهای را فراگرفت که ترسهای غیرواقعی را فراموش کرد.
تاثیرات به جا مانده از زمان گذشته، احساسات زمان حال هستند که این برنامه ریزی در این مورد از مفهوم«تکیه گاه» استفاده میکند. تکیه گاه یک تصویر، صدا، احساس، مزه یا بو است که به طور خودکار به یک حالت هیجانی مربوط میشود. تکیه گاهها ممکن است در دنیای بیرون یا در تصور ما باشند. آن ها یا از تجربیانت آسیبزای یگانه و بیمانند یا از تکرار تجربهای واحد تشکیل میشوند. تکیه گاهها اساس عادتها هستند. آنها میتوانند آغازگز ترسها باشند.
توضیح کامل این برنامه ریزی ذهنی- زبانی در این مقاله نمیگنجد اما در کتاب « خود را از بند ترسهای غیر واقعی رها کن » تکیه گاههایی که آغازگر ترس هستند مورد بررسی قرار میگیرند که با کمک روش ذهنی-زبانی( ان.ال.پی) میتوان از آن آگاه شد و بعد واکنش نشان دادن نسبت به آنها را یاد گرفت.اگرعلاقهمندید بیشتر آشنا شوید، لطفا این کتاب را مطالعه کنید.
تردیدهای ما خائناند وسبب میشوند که ما با ترسیدن از تلاش،منافع و مصالحی را که اغلب دستیافتنیاند از دست بدهیم. «ویلیام شکسپیر»
نکاتی که با در نظر گرفتن آنها میتوان از نگرانی دور شد
دیل کارنگی در کتاب«آیین زندگی» یه سری نکاتی را مطرح میکند که بهوسیله آنها میتوان تشویش و نگرانی را از خود دور کرد، یک سری از این نکات از این قرارند:
- نگرانی را با اشتغال بهکار از خود دور کنید سرگرمی بهکار موثرترین دارو برای درمان نگرانی است.
- پیش از آنکه بخوابید برنامهای برای فردای خود تنظیم نمایید.
- در هنگام انجام دادن کاری میز خود رااز تمام اوراق بهجز یادداشت هایی که اقدام آنها فوری است پاک کنید.
- برای بالا بردن نیروی بدنی و روحی خود قبل از خسته شدن استراحت کنید.
باور کنید عملی کردن هرکدام از این نکات میتواند درصد زیادی از نگرانیهای شما را کم کند، به آنها به دیدهی کلماتی تکراری نگاه نکنید!
در نهایت این را هم در نظر داشته باشید عقب راندن ترس های بی مورد و غیرواقعی، کمتر ترسناک است تا زندگی کردن با ترس نهفتهای که ناشی از احساس درماندگی است.